زودرفتـــــــــی گلم
بــــــــــه یادتو
دلبری٬ با دلبری دل از کفم دزدید و رفت هرچه کردم ناله از دل٬ سنگدل نشنید و رفت گفتمش: ای دلربا دلبر٬ ز دل بردن چه سود؟ از ته دل٬ بر من دیوانه دل خندید و رفت
نظرات شما عزیزان:
همیشه با خود می اندیشم شاید این اخرین گامی
باشد که که بر میدارم. مهربان. اهسته و سبک گام
بر میدارم تا کوچه از من به نیکی یاد کند...
خُـــودم چشــم زَدم!!!
بـــس که نوشـــتمت ميــان شعــرهايم ،
بـــــي آنکه "اســپند" بچـــرخانم ميـــان واژه هــايم . .
یک وقت هایی باید
رویِ یک تکه کاغذ بنویسی
تعطیل است
و بچسبانی پشتِ شیشهیِ افکارت
... ... باید به خودت استراحت بدهی
دراز بکشی
دست هایت را زیر سرت بگذاری
به آسمان خیره شوی
و بی خیال سوت بزنی
در دلت بخندی به تمام افکاری که
پشت شیشهیِ ذهنت صف کشیده اند
آن وقت با خودت بگویی:
بگذار منتظر بمانند.
"پناهی"
Power By:
LoxBlog.Com |